دیشب در ایمیل هفتگی از طرف متمم جملهی زیر را خواندم. گذشته ای که هنوز همراه توست، گذشته ات نیست، بلکه حال توست. و چنین گذشته ای عموماً آینده ی تو را هم خواهد ساخت. ویلیام گیبسون توان ساده گذشتن از کنار این جمله را نداشتم. “گذشته” را در واژه یاب سرچ میکنم و به این معانی میرسم: ۱. رفته. ۲. سرآمده. ۳. [قدیمی، مجاز] مرده. و به گذشته خودم نگاه میکنم، دوباره جملهی اول […]
ادامه مطلب
Tag: گذشته
دوستیهایی به قدمت یک عمر
از وقتی من نبودم تا به الانی که هستم مادرِ پدرم با ما زندگی میکنند، مادربزرگم از اون شخصیتهاست که من در وجودش صبر و ایستادگی رو به وضوح میبینم. زندگیش پر از فراز و فرودها بوده که هیچی ازش نمینویسم، یک داستان بلندِ بلند. دعا کردن مادربزرگم رو دوست دارم، معمولا جوری دعا میکنه که وقتی کنارش هستی میشنوی، یکی از دعاهای ثابتش برای من هست با این الفاض” خدایا لیلا خیلی زحمت کشه، […]
ادامه مطلب