پاییز ۹۴ اولین آشنایی من با نوشتههای اروین یالوم بود. یک دوست کتاب “مامان و معنی زندگی” را به من معرفی کرد. کتاب را تهیه کردم، در اتوبوس شروع به خواندنش کردم، اولش خوشم آمد ولی چند صفحهای دیگر که خواندم، خیلی اذیت شدم. از باز کردن و خواندنش میترسیدم، گریهام میگرفت، شبها به نوشتههایش فکر میکردم و میترسیدم، از چه میترسیدم را نمیدانستم. فقط به شدت ذهنم را اذیت میکرد گاهی میترسیدم مشکل حاد […]
ادامه مطلب