هیچ طبیبی ندهد بی مرضی حَب و دوا
من همگی درد شوم تا که به درمان برسم
**
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند[…]
هیچ طبیبی ندهد بی مرضی حَب و دوا
من همگی درد شوم تا که به درمان برسم
**
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند[…]
پیشنوشت: این پست چیزی نیست جز یک نوشتهی بدون ویرایش، یک برون ریزی ذهنی که هیچگونه ارزشی از خواندن آن عاید شما نخواهد شد، حتی برای شما دوست عزیز.[…]
پیشنوشت: جای شما بودم این دکلمه رو گوش نمیدادم. هم شعر و هم صدا غمگین هستند و حتما سطح انرژیتون را کاهش خواهند داد.
یکی از کتابهایی که خواندهام، “آینههای ناگهان” قیصر امین پور است، صفحه اول کتابِ شعرها، شماره صفحه شعرهایی را که دوست داشته باشم را مینویسم، و این شعر یکی از آن دوستداشتنیهاست. در این کتاب، سه شعر به اسم دردوارهها وجود دارد. این شعر را که میخوانم، متوجه نگاه متفاوت و زیبای قیصر به درد میشوم. درد، که بخش جداییناپذیر زندگی انسان است، میشود دوستش داشت و میوهاش را چید. درد رنگ و بوی […]
ادامه مطلب