میتوانی چشمانت را ببندی و راحت بگذری
گوشهایت را بگیری، صدایی نشنوی و به راحت ادامه دهی
کسی نمیتواند تو را مجبور کند که بمانی از وقت خودت بزنی و
گوشی باشی برای شنیدن درد کسی[…]
میتوانی چشمانت را ببندی و راحت بگذری
گوشهایت را بگیری، صدایی نشنوی و به راحت ادامه دهی
کسی نمیتواند تو را مجبور کند که بمانی از وقت خودت بزنی و
گوشی باشی برای شنیدن درد کسی[…]
فکر میکردم نوشتن از کسیکه حدود دوسالونیم است به صورت پررنگ در لحظهلحظههای زندگیم حضور دارد آسان باشد.
ولی وقتی شروع به نوشتن کردم، متوجه شدم آنقدرها هم راحت نیست.[…]
قدر این آدمها و این لحظات را بیشتر بدان:
قدر همسری که وقتی در مهمانی هست که تو نیستی، احتمالا سیبی، هلویی یا هر میوه دیگری که به او تعارف شده به همراه خود میآورد تا دوتایی بخورید، قشنگتر از این میتوانست بگوید به یادت هست؟