گورستان کسب و کارها

قصه ی یک کسب و کار مرده:

روی سنگ مزارم نوشته اند، کسب و کار ناکام

تاریخ تولدم همین چند ماه پیش است

من رویای یک شخص بودم، از من که حرف میزد برق چشمانش دیدنی بود، همه می‌فهمیدند که چقدر دوستم دارد

من هم رویایِ بودن داشتم، رویای آفریده شدن، دست از سرش برنمیداشتم

مدام در ذهنشم وول میخوردم، لحظاتی که با خودش خلوت میکرد، لحظاتی که دنبال کاری بود که دوستش داشته باشد، تمام لحظاتی که سعی داشت یک کار با ارزش برای خودش و دیگران انجام دهد

مسیری که برای خودش باشد، من تمام این لحظات در ذهنشم بودم تا تصمیم گرفت که بالاخره فرصت بودن را به من بدهد و فرصت بودن در مسیر رویاهایش را به خودش

خوشحال بود و سختی میکشید

هر روز تلاش میکرد

من شاهدم که از خوابش میزد از غذا خوردنش، شاهدم که چقدر پول قرض گرفت تا مرا بیافریند تا روی پای خودم ایستادن را ببیند

من شاهدم که در روز چقدر حرفهای ناامید کننده می‌شنوید، شاهدم که کسی پشتش نبود که انسانها سنگ میشدند سر مسیرش، شاهد بودم که مسیر پر از درد بود و او درد را به جان خرید، خورد شد و دم نزد و ایستاد

دوست داشت من زودتر قد بکشم و جوانه بزنم و نیروهای دیگری را هم به کارش اضافه کند، همیشه رویای ایجادکار برای دیگران داشت

هر روز میخواند و میخواند تا بیشتر یاد بگیرد و بهتر من را بزرگ کند و به دیگران ارائه دهد

روزی صدبار گوگل را چک میکرد که ببیند من کجای این جهانم و آیا چشمی هست که مرا ببیند؟

یکباره نمیدانم چه شد، گویا نت قطع شد، نه یک روز نه دو روز، دو هفته

به هر دری میزد نمیتوانست کاری بکند

و من هر روز دورتر و دورتر میشدم از جهان بودن از نتایج گوگل، به یکباره آنقدر دور شدم که جز سیاهی چیزی ندیدم

کم کم پچ پچ هایی شنیدم، صداها میگفتند این روزها گورستان کسب و کارها خیلی شلوغ شده است، معلوم نیست آن بیرون چه خبر شده است که هر روز کلی کسب و کار به این سیاهی میرسند

باورم نمیشد، من در گورستان کسب و کارها بودم، مگر میشود آنهمه تلاش او برای رشد کردن من بی ثمر بماند، در ذهنش فریاد میزدم اما پاسخی نمیگرفتم

یک کسب و کار مرده دیگر گفت، متاسفم اما صاحبت دیگر ناامید شده است، دیگر زمان برای احیای تو گذشته است

باورش سخت بود، من رویای او بودم و شاهد همه تلاشها و دویدنهایش، شاهد همه‌ی دردهایش، شاهد عشقش به آفریدن من، این انصاف نبود

پی‌نوشت: خودم که با نوشتنش کلی گریه کردم : ( امیدوارم کسب و کاری شاهد ناامیدی خالقش نباشه و صاحب کسب و کاری شاهد مرگ مخلوقش

۲ دیدگاه برای “گورستان کسب و کارها

    1. البته من اینو ننوشتم که کسی بغضش بگیره
      فقط خواستم کمی فکر کنیم به حال کسانی که با یکسری تصمیمات ممکنه همه چی براشون تموم شه
      : )

دیدگاه ها بسته شده.