گریه‌ی شبانه

گریه‌ی شبانه(هوشنگ ابتهاج)
 شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر
نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت
امید عافیتم بود روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت
زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من
به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت
چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت
ازین سموم نفس کش که در جوانه گرفت
دل گرفته ی من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریه ی شبانه گرفت

۵ دیدگاه برای “گریه‌ی شبانه

  1. هنوز ادامه داره نوشتنِ گلستان لیلا جان. ایشالا برایِ نوه‌هام یه گلستانِ دست‌نویس به یادگار می‌گذارم 🙂
    خیلی ممنون که وقت گذاشتی و کامنت‌هایِ من رو خوندی. خوشحال شدم.

  2. ای بابا یعنی این‌قدر سارا زیاده؟
    من یه سارایِ جدیدم 🙂 خیلی از بچه‌هایِ متمم رو به واسطه وبلاگشون می‌شناسم ولی خب شماها من رو نمی‌شناسید چون من وبلاگ ندارم.
    ممنونم. گوش دادم و لذت بردم.
    ارادتمند.
    سارا مطیع

    1. بله سارا زیاد داریم.
      امیدوارم که نوشتن گلستان سعدی تموم شده باشد، یا همچنان ادامه بدهی.
      وبلاگ ندارید، ولی کامنتهای تو متمم که هست 😉

  3. سلام لیلایِ عزیز
    از وبلاگ خانمِ خزاعی شما رو یافتم و چه‌قدر خوشحالم از این یافتن.
    صوتی که گذاشتی برام باز نمیشه متاسفانه.

    1. سلام سارا جان
      محبت داری، فقط نمیدونم کدوم یکی از ساراها هستی : )
      اگر پخش نمیشه، در ابتدا ذخیره‌اش کن.
      فایل رو هم پاک کردم و از اول قرار دادم، رو سیستم من مشکلی نداره، امیدوارم که برای شما هم رفع شده باشد.
      ممنون که گفتی.

دیدگاه ها بسته شده.