گریهی شبانه(هوشنگ ابتهاج)
شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر
نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت
امید عافیتم بود روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت
زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من
به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت
چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت
ازین سموم نفس کش که در جوانه گرفت
دل گرفته ی من همچو ابر بارانی
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت
شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت
نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت
زهی پسند کماندار فتنه کز بن تیر
نگاه کرد و دو چشم مرا نشانه گرفت
امید عافیتم بود روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت
زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من
به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت
چو دود بی سر و سامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت
چه جای گل که درخت کهن ز ریشه بسوخت
ازین سموم نفس کش که در جوانه گرفت
دل گرفته ی من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریه ی شبانه گرفت
هنوز ادامه داره نوشتنِ گلستان لیلا جان. ایشالا برایِ نوههام یه گلستانِ دستنویس به یادگار میگذارم 🙂
خیلی ممنون که وقت گذاشتی و کامنتهایِ من رو خوندی. خوشحال شدم.
ای بابا یعنی اینقدر سارا زیاده؟
من یه سارایِ جدیدم 🙂 خیلی از بچههایِ متمم رو به واسطه وبلاگشون میشناسم ولی خب شماها من رو نمیشناسید چون من وبلاگ ندارم.
ممنونم. گوش دادم و لذت بردم.
ارادتمند.
سارا مطیع
بله سارا زیاد داریم.
امیدوارم که نوشتن گلستان سعدی تموم شده باشد، یا همچنان ادامه بدهی.
وبلاگ ندارید، ولی کامنتهای تو متمم که هست 😉
سلام لیلایِ عزیز
از وبلاگ خانمِ خزاعی شما رو یافتم و چهقدر خوشحالم از این یافتن.
صوتی که گذاشتی برام باز نمیشه متاسفانه.
سلام سارا جان
محبت داری، فقط نمیدونم کدوم یکی از ساراها هستی : )
اگر پخش نمیشه، در ابتدا ذخیرهاش کن.
فایل رو هم پاک کردم و از اول قرار دادم، رو سیستم من مشکلی نداره، امیدوارم که برای شما هم رفع شده باشد.
ممنون که گفتی.