آغاز:
حدود دوماه و نیم پیش بود که گروه سحرخیزی شروع به کار کرد، بعد از اضافه شدن تعدادی از دوستان به صورت رسمی از تاریخ ۲۸ مهر شروع به فعالیت کردیم، در زیر گزارشی از مسیری که طی شد رو با هم مرور میکنیم.
با سه هشتگ در گروه فعالیت میکردیم:
#قوانین(قانونهایی که لازم بود را مینوشتم و بعدها در مسیر اگر نیاز بود ویرایش میشد یا چیزی اضافه و حذف میشد.)
#معرفی(دوستان در هنگام ورود به گروه با این هشتگ خودشون رو معرفی میکردند و ساعت بیداری خودشون رو اعلام میکردند، یعنی ساعتی که قرار بود در آن زمان بیدار شوند.)
#گزارش(با این هشتگ، هر روز دوستان با یک مدل خاص که تعریف کرده بودم، ساعت خواب و بیدارشون رو اعلام میکردند.)
ثبت گزارشها:
دو جدول اکسل آماده کرده بودم
یکی را در اختیار اعضا گذاشته بودم و آنها هر روز گزارششون رو در جدول وارد میکردند و روزهای جمعه همه باید تصویر این جدول رو قرار میدادند.
بخشی از جدول خودم:
جدول دیگر را من پر میکردم، برای هر یک از دوستان یک شیت در اکسل درست کرده بودم با دو جدول یک ماهه، گزارش هر روز آنها را ثبت میکردم.
جدول یکی از منظمترین اعضای گروه که از هفتهی دوم به ما ملحق شدند(جهت حفظ آبروی گروه، ایشون انتخاب شدند: P )
وظایف مدیریتی من:
- ثبت گزارش هر روز بچهها در جدولِ نزد خودم.
- پیگیری مشکلاتی که با زود بیدار شدن داشتند، خصوصا در دوهفتهی اول که میزان اذیت شدن آنها بیشتر بود.
- پیگیری شخصی احوال بعضی از دوستان بنا بر ضرورت و نیاز.
- تلاش برای یافتن شیوه منحصر به فرد هر شخص که به او انگیزه بدهد.
- تست کردن انواع روشهای تشویق و تنبیه برای بهتر طی کردن مسیر، با نیمنگاهی به آموختههایم از کتاب انگیزهی دنیل پینک.
- تلاش برای ایجاد فشار اجتماعی روی دوستان از طریق پیگیریهای دستهجمعی در داخل گروه و تذکر و تشویق که در جمع .
- تلاش برای گره زدن عادت سحرخیزی با عادتهای بهتر تا بتواند مسیر رشدی برای دوستان ایجاد کند.
- داشتن مطالعه در رابطهی با سحرخیزی و بیان تجربیاتم برای دوستان، تا راههای بهتری را امتحان کنیم.
نکته: تا زمانی که تعداد دوستان کم بود، مدیریت برای من راحتتر بود، اما وقتی بیشتر شدند انرژی و وقت بیشتری از من میبرد و حداقل در شروع مسیر که همه نیاز به پیگیری دارند اضافه کردن تعداد بدون محدودیت، کار اشتباهی است و خوشحالم از اینکه برای تعداد محدودیت بیست نفر گذاشته بودم.
دستهبندی اعضا گروه:
چیزی که من به نظرم آمد در این مسیر سه سبک عضو داشتیم و میشود این رو به هر گروه و فعالیت دیگری نیز ربط داد:
یک) افرادی که فقط با کمی پیگیری و نظارت بیرونی خودشان شروع به حرکت میکنند و مسیر را ادامه میدهند.(شاید این افراد در ابتدا به درستی فکر کردهاند که چرا میخواهند به این گروه ملحق شوند و دلیل کافی برای شروع و ادامهی مسیر دارند.)
دو) افرادی که نیاز به حضور در این مسیر را دارند اما نسبت به گروه یک نیاز به پیگیری و حمایت بیشتری دارند و خودشان به تنهایی قادر به ادامهی مسیر نیستند حداقل تا وقتی که این عادت کاملا در آنها نهادینه شود.
سه) افرادی که فکر میکنند نیاز به حضور در این مسیر را دارند اما انگیزهی کافی و سرسختی لازم را ندارند، هر قدر هم که حمایت شوند در میانهی راه از گروه خارج میشوند.(دلیلش را نمیدانم اما شاید این موارد یکی از دلایلش باشد: سحرخیزی یا هر مورد دیگر واقعا دغدغهی اصلی آنها نیست، اعتماد به نفس کمی دارند و زود جا میزنند، نیازهایشان را نمیشناسند، تجربهای از مسیر ندارند و بعد از آشنایی متوجه میشوند که این مسیر، مسیر آنها نیست، صرفا جهت کنجکاوی دوست دارند هر چیزی را امتحان کنند، مشکلات دیگری هست که انگیزهی آنها را میگیرد و موارد دیگری که من نمیدانم.)
دستاوردهای این چالش:
- بهتر هست از خودم شروع کنم، من با این گروه الان چیزی حدود سه ماه است که ساعت ۵ بیدار میشوم.
- تعدادی از دوستان اختلال خواب داشتند که یا رفع شده و یا بهتر شده است اما نیاز به ادامه و تلاش بیشتر دارند.
- بعضی از دوستان حداقل به صورت دست و پا شکسته توانستند سحرخیزی را تجربه کنند.
- طبق بازخوردهای خودشان، امید به زندگی، اعتماد به نفس و نظم آنها زیاد شده است.
- افرادی هستند که به سحرخیزی بسنده نکردهاند و آن را با عادتهای دیگری هم مسیر کرده اند.
روز دورهمی و آموختههایم در این مسیر:
در روز ۲۴ آذر یک دورهمی با دوستان عزیز گروه داشتیم، ابتدا میخواستم که بهانه بیاورم و شرکت نکنم، اما خوشحالم که حضور پیدا کردم.
دوستان رو مدت دو ماه بود که به صورت مجازی میشناختم و چقدر وقتی دیدمشان احساس راحتی و صمیمیت با آنها داشتم، تصویری که در ذهنم داشتم واقعیتر شد. ایکاش آدم ها رو از نزدیک و درست بشناسیم تا کمتر دچار پیش داوریهای ذهنی بشویم.
کمی از دغدغههای هر یک و زندگی هر یک شنیدم و با ذهنیت آنها بیشتر آشنا شدم.
چندی تن از دوستان متممی را دیدم و دیگر برای من فقط یک اسم نیستند و خوشحالم از این آشنایی.
از دیدن دوستان جوانترم بسیار خوشحال شدم، سالار رهگوی عزیز ۱۸ ساله با ذهن باز، امیدوارم و مطمئنم که خوش خواهد درخشید.
دکتر عزیز(چون بدش میاد از قصد میگم : D)، که ۲۲ ساله است و دنبال معنا برای زندگیش و اولین همراه من در مسیر سحرخیزی و مطمئنم که پیروز میدان نبرد زندگی خواهد بود.
و جمع شدن دور هم را به نوعی مدیون آقای سلیمانی هستیم، چون معرفی ایشون باعث شد که بچهها وبلاگ من رو پیدا کنند.(و فکر کنم یک پیونددهندهی خوب هستند با مطالبی که در کتاب نقطه شروع ملکوم گلدول مطالعه کردم.)
یاد گرفتم که کسی را به زور نمیشود با خودم هم مسیر کنم یا در مسیرم نگه دارم، بهتر هست به مسیرم ادمه بدهم و راهنماییم را بدهم هر کسی بخواهد و نیاز داشته باشد با من هم مسیر خواهد شد و در این مسیر خواهد ماند.
مدیریت واقعا سخت هست و یک مهارت است که باید به درستی آموخته شود.
از تک تک دوستان برای حضورشان ممنونم، اگر نبودند این مسیر به درستی طی نمیشد.
لحظات خوشی در کنار هم داشتیم و این فرصت برای من تمرین خوبی بود و آموختههای بسیاری به همراه داشت و کلی حس خوب وقتی از حال خوبشان برایم مینوشتند.
با همهی وجودم سعی کردم که دوستان مستقل بتوانند این مسیر را طی کنند و هر چه میدانستم را به اشتراک گذاشتهام ،حالا کنار ایستادهام و یکی از دوستان دیگر تمرین مدیریت خود را شروع کرده است، شاید اینگونه هر یک از ما بتوانیم بعدا عده ی بیشتری را سحرخیز کنیم.
در نهایت تصمیم گرفتهام که میزان مهریهام را بخاطر مدیر بودن افزایش بدهم.(شکلک مردن از خنده.)
یادگاریهایی از دوستان عزیزم:
پینوشت: زحمت سه فایل آخر رو دوستان کشیدند.
من دوست دارم به گروهتان ملحق شم. آیا این امکان وجود داره؟
حدود دوسال و نیم پیش فعالیت این گروه تمام شد
برا تثبیتش چند وقت لازمه؟
نمیدونم، مهمترین گامش شروع و ادامه است.
نکات لازم رو هم در پستهای مرتبط با سحرخیزی نوشتم، میتونید مطالعه کنید.
سلام منظورتون از اینکه یک ماه زمان مناسبی نیست چیه?
اگر میخواین سحرخیزی براتون تبدیل به عادت بشه و بخشی از سبک زندگیتون تو یک ماه نمیشه عادتی رو ایجاد کرد.
اگر هم میخواین فقط مدت یک ماه زودتر بیدار بشید و تمام، که بحثش جداست.
سلام و عرض ادب خدمت خانم لیلا و دوستان سحرخیز
من قصد دارم چالش سحرخیزی رو به مدت یک ماه انجام بدم
اگه کسی قصد داره با هم این مسیر رو تجربه کنیم خوشحال میشم اطلاع بده
ضمنا گروه یا کانال سحرخیزی هستش عضو بشم؟
ممنون
سلام
فعالیت گروه من ماههاست که به پایان رسیده، از آقای قائمی در مورد گروههای فعال میتونید راهنمایی بگیرید.
یک ماه بنظرم زمان مناسبی برای تمرین نیست.
موفق باشید.
سلام:)
بهتون تبریک میگم بابت این مدیریت موفق!
بعضی وقت ها آدمها نیاز به یک تلنگر دارن و تلنگر زندگیه من دیدن همین سحرخیزی ها بود.
امروز اولین روز از سحرخیز شدنه من به طور رسمیه!
خواستم بدونید هنوز هم افرادی هستن که جذب این ایده و چالش میشن.
به امید موفقیت های بیشترتون…
سلام
صبحتون به خیر : )
امیدوارم مسیر خوبی رو طی کنی و از سحرخیزی لذت ببری.
سلام لیلا خانم
شرکت من در این گروه و چالش یکی از بهترین تجربه های زندگی من بود که توسط لیلا خانم رقم خوردکه از ایشان کمال تشکر را دارم و ما این عادت درونی شده رو مدیون ایشان هستیم و سعی می کنم که ادامه این چالش رو برای خودم حفظ می کنم
اگر بخواهم از تجربه ام بگویم که چگونه در این چالش ثابت قدم شدم این که بیداری سحر رو اجبار و مساله ای ناراحت کننده برای خودم نکردم بلکه به اون به دید یک چیزی که لذت بخش باشه نگاه و فکر کردم و به دوستانی هم که می خواند با ما هم مسیر شوند توصیه می کنم که این ساعات اضافه که در صبح بدست می آورند را فقط صرف خودشان و یک کار لذت بخش که در جهت رشدشان هست انجام دهند و طوری نشود که بر ساعات همان زندگی عادی اضافه شود و قبل از شروع این چالش یک هفته روی اینکه چرا این چالش را می خواهید شروع کنید فکر کنید و خودتان را آماده کنید بعد استارت بزنید، تا یک تصمیم هیجانی و تب زودگذر نباشد .
ان شاءالله که همه موفق باشند
سلام آقای علیپور، یکی از منظمترین افراد گروه : )
ممنون از انتقال تجربیاتتون، به نکات خیلی خوبی اشاره کردید.
سلام لیلا جان
خدارو واقعا شاکرم به خاطر نعمتی که به واسطه حضور شما به زندگیم داده.
من پیش از شکل گیری گروه، برنامه خواب بشدت بی نظمی داشتم و با مشکلات خواب دست و پنجه نرم می کردم که همین باعث می شد بخش زیادی از انرژی ام از دست بره.
من هم به واسطه آقای سلیمانی با تو و این چالش دوست داشتنی آشنا شدم و با خودم قرار گذاشتم که به گروهمون و هدفمون متعهد بشم.
روزهای اول، تا هفته دوم، کاهش محسوسی توی سطح انرژی م نسبت به قبل احساس می کردم که با روش های مختلف که اکثرشون کمک خود شما بود این مرحله بحرانی به سلامت رد شد.
به نظرم اگر ماه اول رو تحمل می کردیم و طبق برنامه و با در نظر داشتن هدف پیش میرفتیم، کاملا در ماه دوم در یک سراشیبی می افتادیم که برای من دقیقا همین اتفاق رخ داد.
و مطمئنا بدون راهنمایی ها و دلگرمی های شما من نمیتونستم به این صفت زیبا مفتخر بشم که “سحرخیزم”. 🙂
سپاسگزارم
سلام پرنیان
ممنون از اینکه نظرت رو گذاشتی.
یکی از منظم ترین ها بودی. یکی از شرط های ادامه دادن این مسیر، مقاومت بود و هست.
مطمئنم که خوب پیش خواهی رفت.
سلااااام
گروه خیلی خوبی بود. من هم از تجربههای دیگران خیلی استفاده کردم. مخصوصا وقتی از ساعتهای خوابشون مینوشتن.
برای خود من بیدار شدن صبح خیلی راحته ولی خوابیدن از این طرف برام سخت بوده و هست. با این حال به گزارشها که نگاه میکنم یکمی ذهنمو قلقلک میداد که باید درست بشم و توی این دوماه همیشه این گوشه ذهنم موند و هنوز هم حواسم بهش هست.
در کل ازت یه دنیااااااا ممنونم لیلا. یکی از تجربههای عالی من بود. اینکه همراهمون بودی و همراهی کردی تا عادت کنیم به این عادت! (هنوزم بعضی وقتها خوابتو میبینم 🙂 )
سلام
خواهش میکنم.
گفتنیها رو در گروه بهت گفتم سحر.
ولی یادت باشه، تا خوابت درست نشه من به خوابت میام. : D
پینوشت برای آقای رضایی و قائمی: ممنون دوستان. محبت دارید. چون در گروه حرفها رو زدم اینجا دیگه نکتهای اضافه نمیکنم.
لیلاجان من واقعاً ممنونم ازت که وجودت باعث این همه حس خوب در زندگی من و سایر دوستان سحرخیز شده.
سحرخیزی تنها فایدهاش استفاده از صبح و تجربۀ لذت نبوده برای من، بلکه شروعکنندۀ کلی اتفاقهای موندگار در زندگیم شده.
از تمامی زحماتت در این دو ماه ممنونم. تشکر هم کمترین کاریست که از بنده برمیاد.
امیدوارم در سایر چالشهای زندگیت هم مثل همیشه موفق و سربلند باشی و بتونی بقیه رو هم همراه کنی با خودت.
سلام
گروه خیلی خوبی هست
با اینکه از اواسط کار به گروه اضافه شدم
ولی باعث شد در همون هفته اول دوباره عادت سحرخیزی مو بدست بیارم
ممنون از مدیریت و رهبر محترم گروه