دیروز و امروز داشتم، فایلهای حرفهایگری رو گوش میدادم، هر دو بار هم خواهرزادهام کنارم بود و من متوجه نبودم چقدر دارد به رفتار من و فایل صوتی دقت میکند.
اولش فقط میگفت، خاله استادت چقدر میگه حرفه ای.
تا اینکه که از یه جایی به بعد شروع کرد به گفتن این که، خاله استاد گفت “نکته”، زود باش بنویس.
یا اگر جایی تو فایل واژهی “نکته” رو میشنید، میگفت: خاله گفت نکته چرا نمینویسی.
در فایل سوم، بعد از یک ضرب آهنگ خاص، نکتهها گفته میشد، حالا هر وقت اون صدا رو میشنید بلافاصله میگفت، اِ، نکته.
: )
همراهی شیرینی برام بود و به یاد درس “شرطی سازی کلاسیک” افتادم.
پینوشت: میخواهم وقتی بزرگتر شد، یک اکانت متمم به او هدیه بدهم.
پینوشت نامرتبط: چقدر خوب شد که خودم رو از قید و بند گذاشتن تصویر برای پستها رها کردم، کلی زمان برای جستجوی عکس هر پست صرف میکردم، ولی الان میبینم که واقعا آنقدر سختگیری هم لازم نبود و بدون عکس هم میتوان نوشت.