قبلترها که دلم میگرفت عادت بیشتری به نوشتن داشتم، برگهای برمیداشتم و نامهای مینوشتم برای خداوند. حین نوشتن اشکهایم جاری میشد و حس سبکی پیدا میکردم، و خیلی وقتها هم در بین حرفهایم راه حلی برای مسائلم پیدا میکردم. هنوز هم نوشتن سبکم میکند ذهنم را از هیاهو و حرفهای ناگفته خالی میکند و آرامشم را باز میگرداند.
مخاطب و محرم بعضی حرفها کسی جزء خدا نیست و نوشتن نامه برای خدا شاید بهترین راه برای خلاصی از بند بغض های فروخورده باشد.
بیایید نامهای از همهی حرفها و گلههای ناگفته برای خدا بنویسیم، بین خودمان دو تا.
سلام خدا جونم، سلام خدای خوبم، دوستت دارم، باز هم منم، …
واقعا گاهی آدمی دلش یک همصحبت میخواد کسی که با ارامش تا اخر حرفاتو گوش کنه، قضاوتت نکنه و اخر سر اشکاتو پاک کنه و مشتشو باز کنه بگه اینو میخواستی ؟بیا اینم کلید همه مشکلاتت
خدایا تو فقط میتونی گره کور این مشکلات رو باز کنی …