لیلای عزیزم
میدانم بیش از هر کسی به تو سخت گرفتهام
و گاهی به اشتباه
ولی بدان که از دوست داشتن بوده و برای رشدت
اولین بار فقط هفده سال داشتی و من به تو رحم نکردم
برایت لازم بود
از آن موقع بود که سخت گرفتن را یاد گرفتم
کنترل کردن را
عاشق شدی و جلویت را گرفتم
دل بستی و نگذاشتم دم بزنی
مرگ آروزهایت را دیدی و خواستم ادامه بدهی
شکستی و خواستم بگذری با بزرگی
برایت حدود تعریف کردم، اخلاقیات را
گاهی بابتشان مسخره شدی، تحقیر شدی
ولی هنوز هم باور دارم که درستند
بخاطر عقاید تحمیلی که بر تو داشتم پرسوجو میکردم
میخواندم
هر جا لازم میشد تغییر میدادم
هنوز هم میخوانم لیلا
این روزها بیش از همیشه درگیر بررسی باورهایمان هستم
بارها دل خواستههایت را قربانی کردم
لذتت را قربانی رشد کردم
میدانم تو را آدم روزهای سخت کردم
میدانم از پس روزهای سخت برخواهی آمد
همیشه کنارت بودم
گاهی دعوایت کردم
گاهی در آغوشت کشیدمت و علت اشتباهایت را فهمیدم و گذاشتم از نو شروع کنی
تو آدم روزهای سخت شدی لیلا
ولی قلبت را سخت نکن
آن تنها چیزیست که از تو دوست دارم
به هر چه دست زدی
هر چه را نابود کردی
آن را با خود داشته باش
لیلای من، تو نسبت به انسانها متعهدی
حتی اگر آنها نخواهند و نفهمند
مواظب این رهگذران زندگیت باش
مواظب باش آسیبی از تو نبینند تا تو دمی بیاسایی
خودت را حیف نکن
میدانم که دلت زیاد میشکند
ولی بخشیدن را خوب بلدی
بگذر و به مسیرت ادامه بده
لیلای من به خودت مغرور نشو
مطمئن باش بارهاوبارها اشتباه خواهی کرد
اشتباه از همان نقطه که در دیگران نمیپسندیدی
از دشمنی خودت علیه خودت بترس
مواظب خودت باش لیلا
و در روزی که فهمیدی در حقت اشتباه کردهام، من را نیز ببخش
عالی بود..
دوستش داشتم
لیلا منو یاد یه ادم دوست داشتنی میندازه
و هربار میخوندم لیلای من احساس خیلی خوبی بهم دست میداد
نامه ای که کاملا من رو راضی کنه نبود اما خیلی دوسش داشتم