میانه‌ی زندگی تو کجاست؟

بعداز چندوقت دوباره کتاب “سیصد و شصت و پنج روز در صحبت قران” را باز می‌کنم، از صفحه‌ی ۴۰۸ خواندنش را سر می‌گیرم، آیات ۲۳ و ۲۴ سوره اسراء. می‌خوانم و اشکی که نمی‌توانم جلوی ریختنش را بگیرم، حسرتی که برای همه‌ی عمر با من خواهد ماند.

آیاتش را دوست دارم و به بخشی که به دلم نشست بسنده می‌کنم و می‌گذرم.

آن کسانی که عبادت را در آداب و سنن و اذکار و حرکاتی منحصر می‌کنند و غافلند از آنکه نماز برای ذکر است و ذکر برای فکر است و فکر برای عمل احسن است و عمل احسن همان خدمت خلق است. نماز و دیگر عبادات ظاهری سنت‌هایی است که باید از آنها استعانت جویند(واستعینو بالصبر و الصلوه) تا یاد پروردگار در خاطر آورند و عهد بندگی و پروردگاری را تازه گردانند و آنگاه طبق آن عهد عمل کنند.

به آیات بعدی می‌رسم از اسراف می‌خوانم، از این‌که هر چه نعمتی با ارزش‌تر باشد، اسراف و کفران آن هم نکوهیده‌تر و چه چیزی برای انسان ارزشمند‌تر از عمرش.

بعد از آن آیه ۲۹ را می‌خوانم:

وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا.

جان کلامش، میانه‌روی و اعتدال است، از ارسطو نوشته است و اعتقادش بر این که هر فضیلتی در میانه دو رذیلت قرار دارد و باید نقطه ی اعتدال را یافت.

از محمود شبستری و نگاهش به میانه‌روی گفته است، اینکه به تعبیر او میانه‌روی همان صراط مستقیم است و دو سر این طیف جهنم است.

در مورد نظر مولانا گفته است و اینجا نکته‌ای است که دوستش دارم و برایم آشناست و علت نوشتم می‌شود.

مولانا نیز طرفدار میانه‌روی است اما با این شرط که نقطه ی میانه یک چیز ثابت نیست و برای هر شخصی متفاوت است

و این نکته بهانه‌ای می‌شود برای یادآوری و مطالعه‌ی سه پستی که در روزنوشته‌ها با نام جستجوی نقطه‌ تعادل در زندگی آغاز شده بود.

شاید اگر همین یک درس را یاد بگیرم برای همه‌ی عمرم کافی باشد.

۲ دیدگاه برای “میانه‌ی زندگی تو کجاست؟

  1. لیلا
    خیلی خوشحال شدم این تیکه از کتابی که اسم بردی رو اینجا به اشتراک گذاشتی و خوندم:
    «آن کسانی که عبادت را در آداب و سنن و اذکار و حرکاتی منحصر می‌کنند و غافلند از آنکه نماز برای ذکر است و ذکر برای فکر است و فکر برای عمل احسن است و عمل احسن همان خدمت خلق است. نماز و دیگر عبادات ظاهری سنت‌هایی است که باید از آنها استعانت جویند(واستعینو بالصبر و الصلوه) تا یاد پروردگار در خاطر آورند و عهد بندگی و پروردگاری را تازه گردانند و آنگاه طبق آن عهد عمل کنند.»
    خیلی حرف ها داشت.
    راستی خیلی خیلی داری بهتر می نویسی. از وقتی شروع کردی تا به الان، پیشرفت تو نوشته هاتو، قشنگ احساس می کنم 🙂

    1. ممنون سعیده. من هم اون نوشته رو دوست دارم و خواستم در موردش حرف بزنم که دیدم بهترهست بهش فکر کنم.
      : )
      بازدید کننده ثابت وبلاگ و دوست عزیزم.
      سعیم بر بهتر شدن هست و تلاش می‌کنم.
      راستی انگار کم‌کم داری به نبوغ دوستت پی می‌بری. 😉

دیدگاه ها بسته شده.