ماجرا از آنجایی شروع شد که حس میکردم مربی طراحیم طور دیگری میبیند، گاهی حتی به بینایی خودم شک میکردم.
بعد که برایم توضیح میداد متوجه میشدم که چگونه آن زاویه خاص پا، دست یا سر را بکشم، تازه انگار از زاویه دید او میدیدم.
حس میکردم جایی از کار من در دیدن ایراد دارد، این بود که شروع به سرچ در مورد تقویت سمت راست مغز کردم، حس میکردم آن طرز دیدنی که در گذشته داشتهام را الان ندارم.
در جستجوها به کتاب طراحی با سمت راست مغز، بتی ادواردز رسیدم و شروع به مطالعهاش کردم به این امید که به آن نوع نگاه که میخواهم نزدیکتر شوم.
کتاب دوست داشتنی است، نکاتی که در مورد سمت راست و چپ مغز گفته است، در مورد راستدستی و چپدستی، برایم تازگی داشت و جالب بودند.
با مطالعهی این کتاب یقینم بیشتر شد که برای طراحی نیاز به نوع نگاه دیگری دارم.
بخشی از این کتاب برایم خیلی جالب است، نگاهی که به چپ دست بودن رایج است(البته الان شاید کمتر باشد)، اینکه چپ دست بودن از روزگاران دور و تقریبا همهجا منفی بنظر میرسیده است و خانوادهها کودکان خود را مجبور میکردند که راست دست بشوند.
هر چند گویا در انسانهای نخست اکثریت با چپدستها بوده است.
حتی واژههایی که در زبانهای مختلف برای “چپ” استفاده شده است همه دارای بار معنایی مبنی بر ضعیف یا بد بودن آن است.
و حتی علت دست دادن با دست راست نیز مرتبط به همین اجحاف حق دستچپ است.
نکتهی جالبی که آموختم این بود که دست راست با سمت چپ مغز در ارتباط است و دست چپ با سمت راست مغز.
و این سمت راست مغز است که مسئول خلاقیت، تصور و تخیل است که جزء مهارتهای اصلی طراحی هستند، پس درست حدس زده بودم و برای طراحی بهتر باید از سمت راست مغزم استفاده میکردم.
تعریفی از خلاقیت که بسیار به دلم نشست:
فرد خلاق کسی است که نسبت به اطلاعات مستقیم- اطلاعات حسی معمولی که در دسترس همهی ما است- به شیوهای جدید برخورد کند.
در ادامه میخوانیم که حتی دوگونه فکر کردن داریم، کلامی و غیر کلامی-کلامی با سمت چپ و غیرکلامی با سمت راست مغز- که در سیستم آموزشی کلا روی استفاده از سمت چپ مغز مانور داده میشود و این دو بخش مغز حتی دو شیوهی شناخت و پردازش اطلاعات جداگانه دارند.
در انتها، بخشی از کتاب که برایم بسیار جالب بود(امان از دست این دنیای کلمات و جهتدهی آنها):
در انگلیسی کلمه left از کلمه lyft در آنگولاساکسون گرفته شده و به معنای ضعیف و بیارزش است. دست چپ بیشتر افراد راستدست در واقع ضعیفتر از دست راست آنهاست ولی ریشهی کلمه به فقدان قدرت معنوی اشاره دارد.[…] شدت این تعصب در کلمهی آنگولاساکسونی reth یا riht برای راست دیده میشود که مستقیم یا بهحق معنی میشود.
پینوشت: زمانی که کتاب را میخواندم یاد پست روزجهانی چپدستها افتادم، اینکه علاوه بر مدارس، شاید همهی مخلوقین محصولات مختلف که هر روزه با آنها در ارتباط هستیم چپدست بودن افراد را به آنها یادآوری میکنند که شاید دست از این گروه اقلیت بردارند و به حق روی بیاورند. : D
پینوشتی دیگر: البته من راست دست هستم.