موهای قهوهای رنگ بلندش را بافته است، زیر دوش میرود، قیچی را دستش میگیرد و از ابتداییترین نقطهی شروع بافت موهایش را کوتاه میکند.
موهایش را دوست داشت، میزند زیر گریه، زیر دوش زار میزند. نمیخواهد کسی بفهمد گریه کرده است و حمام بهترین جا برای پنهان کردن اشکهایش است، حالا باید بهانهای بیابد برای دل کندن از موهایش.
میدانی میخواهد هر وقت رفت جلوی آینه و موهایش را دید یاد تو بیفتند مدتها با این درد سپری کند و یادش نرود آن حرفها. تو چه، اصلا حرفهایش را یادت است، حسش را وقتی هر روز که موهایش را شانه میکرد و یادش میرفت و اشتباهی به هوای اینکه موهایش بلند است شانه روی گردنش میرفت را یادت است، حس و حالش هربار که موهای کوتاهش را میدید چه.
اصلا تو کجای قصه بودی که او بخاطر تو موهایش را کوتاه کرد، میدانی یک دختر چه قدر باید حالش بد باشد که موهایش را از ته کوتاه کند! تو کجای قصه ی او بودی که تو را فریاد میزد.
میدانی حالا از تو جواب میخواهد، تو چرا سکوت کردهای، حالش از این سکوت کر کننده بد است، تو کجای قصه ای؟
او همهی حرفهای تو را از بر است همه وعدههایت را، اصلا به این امید سر کرده است، ولی تو کجای قصهای؟
کجای قصه ای که جواب نمیدهی؟
میخواهی بگویی بی انصاف است، ولی من هردویتان را میشناسم، از همه چیز خبر دارم، به او حق میدهم. حق میدهم که برای یکبار هم که شده جوابش را بدهی و از دستت شاکی باشد برای این سکوت کر کنندهات.
آخر این سکوت چیست، جواب نمیدهی خب امیدش را بگیر اصلا نفسش را، این انتظار کشتش باور کن چیزی از او نمانده است.
تو که ادعای دوست داشتن کردهای پس این چه رسمی است!
میدانم من تلختر از او با تو حرف زدم، اما برای یکبار هم که شده جوابش را بده.
میبینی دخترک چقدر عوض شده است، دیگر دخترک تو نیست، آنی که من میشناختم هم نیست، میدانی دلیلش این سکوتت است پس آن حس مسئولیتت چه می شود، آن دوست داشتنت!
برای دوست داشتن بینتان هم که شده یکبار جوابش را بده، میترسم از دستش بدهیم، هم من هم تو. تو را نمیدانم ولی من هنوز دوستش دارم، نگذار به این سادگی از دستمان برود قبل از اینکه دیر شود کاری بکن.
منتظر چه هستی، تا کجا میخواهی ببریش، آخر قصه کجاست. حداقل به من بگو، می ترسم، میدانی من بیشتر از او میترسم، میترسم از روزی که دیگر تو را نخواهد، میدانم که بدون تو طاقت نخواهد آورد، این پایان را برای قصهاش نخواه.
این سکوت را بشکن.
کسی در یک انتظار طولانی مُرد،
و تو حتی نفهمیدی.
چه فرقی ست
میان کشتن چند نفر
یا چند بار کشتن یک نفر؟