به خودم حق میدهم که:
گند بنویسم
آنقدر گند که وقتی کسی خواند دیگر رغبت نکند باز هم به سراغ نوشتههای من بیاید
یا مثلا فکر کند با یک خنگِ بیسواد دور از تفکر طرف است(اگر حالت بایاس به جز این باشد ; ) )
بچهگانه فکر کنم، بچهگانه رفتار کنم
از ذوق کردنهای بچهگانهام بنویسم
برای چیزهای کوچک شادی کنم
به ماه نگاه کنم و غرق آرامش شوم و بگذارم که دیگران به اینکارم بخندند و بگویند باز رفت توی فاز احساس
با دیدن افتادن یک برگ یا تلاش یک مورچه بروم روی مُد فلسفیم
به خودم حق میدهم که:
خطا کنم
عصبانی بشوم
غر بزنم
گریه کنم
حتی اگر لازم شد فحش هم بدهم و پاچه ملت را بگیرم، با اینکه میگویند لیلا خیلی پاستوریزهای
قاطعانه و گاهی با بیرحمی تمام با خودم یا دیگری رفتار کنم
مثلا وقتی کسی کمک میخواهد و من میدانم خودش توانش را دارد، کمک نمیکنم
فحشم میدهد و هزارتا بد و بیراه و چقدر مغروری و فکر کردی کی هستی بارم کند
و آخر سر که کارش را انجام داد، بگویم دیدی خودت میتوانی
به خودم حق میدهم که گاهی بدجنس بشوم و حسادت کنم
به خودم حق میدهم که رفتارم با سنم سازگاری نداشته باشد
که با خودم لج بکنم و به خودم زور بگویم
یا گاهی مثل بچهها قهر بکنم
به خودم حق میدهم که:
دلم بگیرد، حالم بد باشد و از کسی پنهانش نکنم
گاهی بترسم و از فکر به آینده مشوش شوم
غرق در عالم خیال و رویا شوم و آنجا چیزهایی را بسازم که دوست دارم
به خودم حق میدهم که یک قدیس نباشم چونکه نیستم
به خودم حق میدهم که گاهی گستاخ و بیادب باشم
اصلا بدترین آدم روی کرهی زمین باشم، نوبتی هم که باشد باید یکبار هم نوبت من بشود
به خودم حق میدهم که:
گاهی از خودم بدم بیاید و بگویم وای دختر تو چقدر خنگ و بیسوادی
پیله کنم به خودم که یا این مسیر را میروی یا خیلی بیعرضهای
به خودم حق میدهم که بیخیال برچسب سحرخیزیام،
گاهی تا دیروقت بیدار بمانم و صبح دیرتر از همیشه از خواب برخیزم.
به خودم حق میدهم بر خلاف اینکه همیشه سعی در تلاش و بهبود حالم دارم،
روزی یا روزها پشت هم در لاک افسردگیم فرو روم و یک گوشه برای خودم مچاله بشوم و هیچ کاری نکنم
بیحوصله و بیرمق باشم و الکی خوشحالی و شیطنت نکنم
به خودم حق میدهم کهگاهی هیچ کاری نکنم و بگذارم که به بطالت بگذرد
به خودم حق میدهم که:
بلندبلند بخندم
شیطنتهایم از یک کودک بیشتر باشد
و وقتی با خواهرزادهام بازی میکنم یک نفر باید من را ساکت کند!
که سوار تاب و سرسرهی بچهها بشوم
که وسط پارک بدوم
هوس چیپس و پفک کنم و بشینم یک دلسیر بخورم
که با اعتماد به نفس کامل بدون هیچ آرایشی بیرون بروم و بگذارم پوستم زیر نور آفتاب سرخ شود(عمرا اگر برنزه شود : P )
به خودم حق میدهم که بروم وبلاگ آقا معلم و شیطنت کنم و استرس بگیرم که واااای ایندفعه دیگر فحشم میدهد و دعوایم میکند
یا مثلا ناراحت بشوم که چرا جوابم را نداده
به خودم حق میدهم که وقتی رفتار کسی ناراحتم کرد، بروم و راست توی صورتش بگویم یا برایش بنویسم
و برایم مهم نباشد که از من بدش بیاید
و اگر کسی را دوست داشتم از گفتنش خجالت نکشم
به خودم حق میدهم که گاهی هیچ کتابی نخوانم و در مورد هیچ چیزی عمیق نشوم
به جایش دلم بخواهد کمی دختر باشم با کارهای لوس دخترانه و دغدغه چی پوشیدن و مانیکور کردن و این قر و فرهای بیخودی(انصافا این یکی اصلا با من سازگار نیست ولی باز هم حق میدهم که گاهی دلم بخواهد)
به خودم حق میدهم که شک کنم، به خدا و به همه چیز، خیلی هم حال میدهد، کمی مغزت تکان میخورد که بهتر فکر کنی
به خودم حق میدهم که گاهی بزنم زیر همهی برنامهریزیهایم و به جای یک ساعت چهار پنج ساعت کتاب بخوانم
یا بروم برای خودم کاردستی انجام بدهم
به خودم حق میدهم که شبیه هیچکس نباشم
به خودم حق میدهم که خودم باشم بی هیچ نقابی با همهی کم و کاستیهایم
به خودم حق میدهم انسانی باشم با همه خصوصیات و حال و افکار گند و خوب انسانی
اما
اما، به خودم حق نمیدهم که همیشه در حال بد بمانم
به خودم حق نمیدهم که به خطا ادامه بدهم
به خودم حق نمیدهم که دست از تلاش برای بودن در مسیرِ بهتر دیدن و بهتر درک کردن و رشد بردارم.
لیلا لیلا لیلا
چقدر نیاز داشتم به خوندن همچین حرفهایی
ممنون که به خودت حق میدی، خودت باشی و بنویسیش. امیدوارم منم یه روزی بتونم به خودم حق بدم.
عالی بود 👌
سلام
لیلا جان
اولا که خیلی خوب نوشتی
دوما که خیلی خوب می کنی که به خودت حق میدی
سوما اینکه این کاری که می کنی جسارت خیلی زیادی هم میطلبه. اونم جایی که عادت داریم به شکل ضمنی از دیگران بپرسیم که به ما حق می دن کاری که دوست داریم رو انجام بدیم یا نه (تلاش برای جلب نظر اکثریت)
به نظرم شاید کل زندگی به این حق هایی که به خودمون میدیم خلاصه بشه و حسرت های زندگیمون به همین حق هایی که به خودمون ندادیم.
عالی بود
سلام
ممنون
بله، شاید حسرت کارهای نکرده و آرزوهای مرده.
خیلی خوب نوشتی، اسم نمی برم بعضی ها انقدر به خودشان حق نمی دهند که کلا زندگی برایشان تلخ می شود.
الان تصمیم گرفتم به خودم حق بدم و برم یک فیلم جنگی آبکی دو سه ساعته ببینم 🙂
لیلا جان
حذف شما و تقریبا تمام لینکها از Aggregator به یک دلیل فنی است و نه به خاطر آن چیزی که تصورش را میکنی.
در حال حاضر برخی از لینکهایی که آنجا وجود دارد به صورت Follow هستند و باعث میشوند گوگل در نتایج جستجوی اسامی دوستان، سایت مرا به عنوان لینک اول بیاورد. این عمل باعث کاهش رتبۀ دوستانم میشود و به همین خاطر چون دوست ندارم کسی شما را با «من» بشناسد و هویت واقعی شما از نوشتهها و تلاشی که برای سئو کردن مطالبتان میکنید مشخص شود، آن لینکها را حذف کردم.
(فقط دو نفر هستند که هیچ احتیاجی به لینکگیری از من ندارند و آن دو نفر همچنان در لیست من هستند.)
در حال حاضر با برنامهنویسهای مختلف در حال مشورت هستم تا آن لینکها را به صورت No-follow واقعی برای گوگل دربیاوریم.
(در تنظیمات خود پلاگین هم تیک no-follow زده شدهاست؛ اما همچنان لینکها فالو هستند.)
با مهر
یاور
: )
ممنونم. اون فقط یک شوخی بود. اگر مطمئن بودم که خودتون حذف کردید هیچوقت نمیگفتم.
متوجه شدم که تقریبا فید همه حذف شده به جز آقا معلم و آقای مدنی.
و چون خودم هم یک ماه بیشتر هستش که با aggregator بلاگم درگیر هستم یک حدسهایی زدم.
البته مشکل من این هست که دیگه هیچ فیدی واکشی نمیشه، نمیدونم چرا اما همش حس میکنم مشکل از سمت سرویس دهنده هاستم هست، شاید هم هیچ ارتباطی نداشته باشه. فعلا نتونستم علتش رو پیدا کنم.
پینوشت: لینکی در مورد follow , nofollow برای دوستانی که میخوان با این مفهوم آشنا بشن.
به خودم حق می دهم که دلم برات تنگ بشه.
به خودم حق میدم گاهی بهت حسودی کنم.
به تو حق نمیدم که همیشه خوب بنویسی 🙂
تو حق نداری همیشه خوب بنویسی :))
بهت حق نمیدم دیگه دکلمه ننویسی و صداتو ضبط نکنی :)))
راستی سعیده به خودم حق میدهم که پیتزا را با دوغ یا آب سفارش دهم، حتی اگر اولین بار باشد که با تو و همسرت(یا هر کس دیگر) بیرون میروم و بیخیال این باشم که کسی بگوید، این دیگه کیه
; )
اتفاقا اگر اینگونه نبودی و چهرۀ قدیس از خودت ساخته بودی، هرگز وقت نمیگذاشتم وبلاگت را بخوانم.
با مهر
یاور
و به خودم حق میدم، زمانی که هیچکس من رو به لیست دوستانش در وبلاگ اضافه نمیکرد و شما اولین نفر بودید، ذوق مرگ بشم و بهتون شادیم رو بگم
و حالا که حذف کردید بگم ای یاورِ بیمهر بداخلاق
: D
اونهم بلافاصله بعد از نوشتن این خطوط در وبلاگتون ” حداقل به صورت هفتگی، درون RSS Aggregator سایتم بیرحمانه مشغول جراحی و تعدیل لینکها هستم. به محض اینکه ببینم شخصی از دوستان حتی وبلاگنویس در حال تکرار صحبتهای تکراری است، بیدرنگ حذفش میکنم.”
خیلی زیاد دوستت دارم لیلا :*
هاااای قلبم
: D
ممنون طاهره جان، دوطرفه است.
به خودم حق می دهم که بگویم متنِ عالی ای نوشتی.
به خودم حق نمی دهم که نگویم متنِ عالی ای نوشتی.