این روزها وقتی نیاز به سرچ نکتهای پیدا میکنم و در مورد آن میخوانم حس خوبی نسبت به مطلبها ندارم.
بگذریم از کپی بودن محتواها، حس میکنم آن مطلب را کسی که هیچچیز در مورد آن حوزه نمیفهمد نوشته است و میمانم چه کنم.
و اما چه شد که این حس در من شکل گرفت:
چندی پیش بخاطر هدفی چند محتوا نوشتم، محتواها در حوزهای بود که هیچ دانشی در آن نداشتم .
فقط باید کلمهکلیدی محتوای مورد نظر را سرچ میکردم و بعد حداقل ده صفحه اول را میگشتم و میخواندم و هر آنچه که درک کرده بودم را به زبان خودم مینوشتم. تازه اسم این کار هم تحقیق است!
تمام سعیم را میکردم که محتوای خوبی بنویسم و اگر از موردی مطمئن نیستم آن را ننویسم هر چند گفته بودند مهم نیست بنویس، محتوا خوانده نمیشود و هدف ما و مخاطب فقط برداشتن شماره تماس توسط مخاطب است.
قسمت بدتر ماجرا، ریختن کلمهکلیدی به جان محتوایی بود که مینوشتم، حالم بهم میخورد اما خب این را هم انجام دادم و ده محتوا طبق استانداردهای خواسته شده تحویل دادم.
و اما حاصل اینکه حالا دیگر به محتواها اعتماد ندارم.
برایم مضحک است که کسی در زمینهی خاص فعالیت بکند و نیروی کاری در آن زمینه داشته باشد اما به خودش زحمت ندهد که از آن نیرو در مورد کارش و نحوه انجام دادنش سوال کند و از دانشش برای تولید محتوا استفاده نکند.
حداقل میتواند به افراد تولید کننده محتوا بگوید که با آن نیرو صحبت کنند و حرفهای او را به محتوای مناسب برای مخاطب و سئوی کوفتی تبدیل کنند.
تمام نگرانیم در آن مدت تاثیر آن سبک نوشتن روی نوشتن و فکر کردنم بود، خوشحالم که تمام شد هر چند به بهای سنگین.
شاید نگاه من نسبت به تولید محتوا درست نباشد و هیچوقت آگهی نبینم که در آن کارشناس تولید محتوایی بخواهند که در یک حوزه دانش یا مطالعه داشته باشد.
اما همچنان شایسته میبینم که هر کس برای شغلی محتوا تولید میکند از افرادی استفاده کند که حداقل دانشی در آن زمینه دارند نه هرکسی که نوشتن و خواندن میداند. یا شخص تولیدکننده محتوا با شخصی که در آن حوزه دانش دارد صحبت کند.
مثلا اگر برای یک خشکشویی قرار است محتوا تولید کند و نحوه شستشوی شلوار جین را در یک پست آموزش دهد، نرود و به قول یکی از اساتیدم در نشخوارهای بقیه دنبال جواب نگردد و از فردی که در خشکشویی کار میکند در این زمینه راهنمایی بگیرد.
گاهی یادمان میرود که ما در یک سیستم و در یک حلقه گیر افتادهایم، یادمان میرود که به هر طریقی روزی محصولات تولیدی خودمان به خودمان خواهد رسید و چه بهتر که محصولی تولید کنیم که وقتی سر سفره ذهن و جانمان آن را دیدیم ،محصولمان را پس نزنیم یا با اکراه آن را میل نکنیم.
+ گاهیاوقات که بین نوشتههایم به حوزهای اشاره میکنم، بعضی از خوانندهها فکر میکنند من در آن حوزه متخصص هستم و از من برای انجام کارشان کمک میخواهند لازم دیدم اضافه کنم که من کارشناس تولید محتوا نیستم فقط مدتی برای عمیق شدن در سئو، کارگر تولید محتوا شده بودم.
++ و اما در مورد نشخوار، نگاه استادم به خواندن خلاصه مطلب دیگران، استفاده از نشخوار بود. میگفت انگار میگوییم که من عرضه ندارم کتاب رو بخونم و بفهمم تو بخون و بفهم و نشخوار ذهنیت رو بده به من.
من هم موافقم. باید ارزش آفرینی رو قبل از استراتژی، مارکتینگ، تولید محتوا و غیره درس بدن.
در نهایت “محتوا باید برای مخاطب مفید باشه” و هیچ راه فراری از این نیست، تمام سعی گوگل هم اینه که محتوای مفید برای مخاطب رو شناسایی کنه و بهش پیشنهاد بشه. حتی اگر امروز هم شعور الگوریتم های گوگل به اندازه کافی نرسیده و هنوز هم براحتی فریب میخورن، فردا ممکنه الگوریتم های جدید بهتر عمل کنن (که در غیر اینصورت گوگل جای خودش رو به یک رقیب بهتر خواهد داد، رقیبی که نیازهای مخاطب ها رو بهتر رفع میکنه).
من فکر می کنم کسی که یک کسب و کار داره باید به ده سال بعد، یا حداقل پنج سال بعد هم فکر کنه و سعی کنه راه حل هایی که در نظر میگیره تا اون موقع تاثیرگذار بمونن. میگن جف بزوس که همیشه از اطرافیانش میپرسه که “چه چیزی در ده سال آینده تغییر نخواهد کرد؟” و میگه اهمیت این سوال اینجاست که میشه استراتژی کسب و کار رو بر مبنای اون بنا کرد. جف بزوس میگه با تمرکز بر چیزهای پایدار، مطمئن میشیم که انرژی که برای بهبود اونا صرف میکنیم تا ده سال بعد هم باعث افزایش رضایت مشتری ها خواهد شد.
من ممکنه یک محتوایی تولید کنم که واقعا برای مخاطب مفید باشه ولی از نظر سئو و الگوریتم های فعلی گوگل صفر باشه و بازدیدش خیلی کم بشه. این محتوا بالاخره چند سال بعد که الگوریتم های هوشمندتر اومدن، رتبه خوبی کسب خواهد کرد و در مقابل اون، محتوایی که “صرفا” با تکنیک ها و ترفندهای سئو بالا اومده، قطعا در آینده جایگاهش رو از دست خواهد داد.
ممنون از کامنتت و نکاتی که بهش اشاره کردی.