ما مصرفکنندهایم.
مصرف کننده کالا، خدمت و محتوای تولید شده توسط دیگران، مصرفکننده افکار و اندیشههای دیگران.
مصرف کننده بودن بخشی از ذات ماست و ما پایبند به محصولاتی میشویم که از مصرف آنها تجربه خوبی را کسب میکنیم.
این تجربه خوب را میتوان همان ux یا تجربه کاربری در دنیای کامپیوتر به حساب آورد.
دنیای تجربه کاربری دنیای بزرگی است و مشخص کنندهی اقبال مصرف یک محصول.
اگر ما بهترین محصول را هم تولید کنیم اما مصرف کننده حس خوبی با آن نداشته باشد یا کارکردن و سردرآوردن از آن برایش دشوار باشد احتمال کمی وجود دارد که به استفاده از آن ادامه بدهد.
و کمی بیدقتی در ارائه محصول به مخاطب ممکن است تجربه کاربری او را از خوب به بد تبدیل کند.
در ادامه تجربه من رو به عنوان مصرفکنندهی دو محصول میخوانید.
ماجرای اول:
چندروز پیش به یکی از نمایندگیهای شاتل مراجعه کرده بودم تا یک شاتلموبایل بخرم تا اگر از کیفیت آن راضی بودم یک هفته سرویس نتم را قطع کرده و مشترک سرویسadsl شاتل بشوم و در این یک هفته از شاتلموبایل برای کارهایم استفاده بکنم.
حدود یک ساعت کارم طول کشید و از برخورد مناسب متصدی آنجا راضی بودم والبته ذهنیتم این بود که یک محیط شلوغ و پرکارمند باشد، فقط ۵ نفر بودند.
خرابی پرینتر و معطل شدنم بخاطر پرینت را هم نادیده گرفتم.
اما هر چه کردم دمپایی لاانگشتی آن هم پای مسئول اصلی آنجا برایم قابل هضم نبود مخصوصا با لاک قرمز و پابند و شلوار کمی زیادی کوتاهتر از کوتاهی که رایج شده است.
بگذریم، به من چه : ) (بخاطر جزئینگر بودنم، معمولا چیزهایی را میبینم که نباید ببینم.)
همان ابتدا برگه پرینت شدهای به من دادند که شامل انواع طرحها بود ومن یکی از طرحها که ده گیگ نت هدیه داشت را انتخاب کردم، بالاخره سیمکارت را گرفتم و کارم تمام شد.
۵ دقیقه از خارج شدنم از نمایندگی نگذشته بود که تماس گرفتند و گفتند، ببخشید آن برگه پرینت شده برای چندروز پیش بوده است و شاتل هر روز تعرفههایش را تغییر میدهد و شما آن ده گیگ نت هدیه را ندارید.
گفتم طوری نیست برمیگردم و طرح پایه را برایم ثبت کنید، گفتند که متاسفانه دیگر نمیشود و این طرح ثبت شده است به جایش این طرحی که خریدهاید پیامک بیشتری دارد(۱۰۰تا بیشتر از طرح پایه) و موارد دیگر، مانند مکالمه برونشبکه.
که البته هیچکدام به درد من نمیخورد و هزینه آنها را هم پرداخت کردهام، هزینه چیزی که لازمم نخواهد شد.
همانجا به خودم گفتم اینهم از شاتل.
برایم قابل قبول نبود و نیست که آن شخص اطلاع از طرحها نداشته باشد یا در حین ثبت کردنش برای من متوجه این مسئله نشده باشد و در هر صورت من مسئول اشتباه و سهلانگاری او نباید باشم. (راستش رابخواهید متاسفانه اصلا برایم باورپذیر نیست که این مسئله یک اشتباه بوده باشد.)
الان دیگر دلم نمیخواهد مشترک adsl شاتل بشوم.
تمام مدت در ذهنم بحث تجربه کاربری مرور میشد و اینکه یک اشتباه کوچک و یک حس بد میتواند به کلی تمام زحمات یک مجموعه را نابود کند.
یاد حرف دوستم افتادم، چندروزقبل از این ماجرا از او سوال کرده بودم که تجربه استفاده از درگاه پرداخت x را دارد (میخواستم برای یک سایت تهیه کنم) و او گفت که یکبار برای خرید آن درگاه تماس گرفته و چون فرد پشت خط به درستی پاسخ نداده او هم درگاه دیگری برای سایتش خریده است.
ماجرای دوم:
وردپرس به تازگی نسخه جدیدی را با محیط ویرایشگر متفاوت رائه کرده است و من هم امروز وردپرس وبلاگم را آپدیت کردم تا کمی با آن کار کنم.
اصلا از محیط ویرایشگر جدید خوشم نیامد و حس خوبی با آن ندارم، راستش همین پست را ابتدا در ویرایشگر جدید نوشتم چندیدن ساعت قبل، اما اصلا لذتی از نوشتن نبردم و نصفه رهایش کردم.
و حالا بعد از گذشت چندین ساعت چون همچنان دلم میخواست بنویسم، مطلب را در ورد نوشتم و به وردپرس کپی کردم.
با دیدن ویرایشگر جدید وردپرس هم ذهنم درگیر بحث تجربه کاربری شد، اینبار یک طراحی کاربری (ui) نادرست البته از نظر من باعث شده که من به عنوان مخاطب حس خوبی برای کار کردن با آن نداشته باشم.
حتی رغبت به نوشتن در محیطش را هم ندارم.
حداقل اگر کمکم و هربار یک بخش کوچک را تغییر میداد و مخاطب به این تغییر عادت میکرد بهتر از این بود که یکباره چنین محیط نامطلوبی را ارائه بدهد،امیدوارم که زودتر نسخه جدیدی را جایگزین کند.
پایان ماجراها و آغاز نصایح : )
دنیای تجربه کاربری دنیای بزرگی است و مهم. حواسمان به حسی که کاربردر برخورد و مواجهه با محصول ما خواهد داشت باشد و تجربه کاربری را مختص به سایت واپها ندانیم.
و یادمان نرود که ما به عنوان کارمند یک مجموعه میتوانیم نقطه اتصال یا انفصال آن شخص از مجموعهای باشیم که برای آن کار میکنیم و مهم نیست محصولی که ارائه داده میشود چیست، یک کالا، یک خدمت و یا در چه بستری.
پینوشت: منظورم من در این پست از “محصول” شامل کالا و خدمت میشود. تفاوت کالا و خدمت را هم در متمم میتوانید مطالعه کنید.
یک اعتراف: ux و ui از مواردی هستند که همیشه نسبت به آنها کنجکاو هستم و هر چه بیشتر میخوانم کمتر میفهمم. تعریفشان برایم شبیه استراتژیست محتواست که آخرش هم نفهمیدمش. فقط میدانم الان از کنار هر کی رد بشوی یا استراتژیست هست یا توسعهدهنده یا مشاور در زمینه فلان که یکسال از کارکردن و مطالعه در آن حوزه نمیگذرد، واژههای پر اقبالی هستند به لحاظ کاربرد در کلام. امیدوارم این اقبال نصیب ui و ux نشود.
یادتون باشه وقتی خواستیم بریم همبرگر بخوریم، بعدش ببینیم تجربۀ کاربری خوبی برامون میشه یا یه تجربۀ کاربری بد.
البته با توضیحاتی که دفعات قبل دادین، از الآن میدونم چه تجربه یی به جا میمونه 🙂
ولی خب به رفتنش می ارزه بالأخره نباید زود قضاوت کرد.
سلام بر سینا شهبازی
شما زندهای هنوز؟ : )
تا اونجا که یادم هست گفته بودید فلافل دونونه. البته یکی دوسالی فکر کنم از تاریخی که وعده کرده بودید گذشتهها.
ساندویچ منو نگه دارید تو همایش بعدی متمم برام بیارید. : )
سلام بر دوست دوران شباب ما :))
با اجازه تون بله هرچند وقت یه بار خودی نشون میدم و از حضور دوستان مرخص میشم.
فلافل دو نونه هم روی میزه ولی اونو بیشتر یکی از دوستان من دوست داره تا خودم.
آره خدایی قبول دارم خیلی گذشته ولی ایشالا هرچی زودتر بتونم عملیش کنم.
همایش بعدی متمم؟ هیچ چیز دیگه یی نبود که بخواین باهاش منو بفرستین دنبال نخود سیاه؟
شما آدرس بدید من میفرستم خدمتتون فقط باید قول بدین یه لایو بگیرین از تک تک ثانیه هایی که دارید ساندویچ تون رو خیلی شیک و مجلسی نوش جان می کنین. قبوله؟ 🙂
کدوم آدم عاقلی وقتی تنهاست، ساندویچش رو شیک و مجلسی میخوره! ; )
اختیار دارین…
وقتی دارین لایو میگیرین تا برام بفرستین دیگه تنها نیستین:)
راستی ببخشید که اینقدر اسپم کردم.
خواهش میکنم ،این چه حرفیه.