یکی از نجاتبخشترین واژههای خلق شده توسط بشر کلمهی “از اینا” است و هرگاه که تو وارد مغازهای میشوی و چیزی میخواهی که اسمش را نمیدانی، این کلمه وارد میدان شده و نجاتت میدهد.
البته فکر کنم بعد از کلمهی مبارک و نجاتبخش “چیز” در مقام دوم قرار بگیرد.
این “چیز” هم یک کلمه نیست یک دنیاست و چه حرفها که با خود دارد، در حقش اجحاف شده است وگرنه چه مقالههای که میشد در مورد چیز دوست داشتنی نوشت.
حالا چه شد که من “از اینا” را دریافتم، چندوقتی بود که آب سینک ظرفشویی به خوبی خالی نمیشد و بالا میآمد، حدس زدم که گرفته است و خب باید دست به کار میشدم و تعمیرش میکردم، امروز سیفونش را باز کردم و چه صحنهی مشمئز کنندهای، نزدیک بود بالا بیاورم، اما تحمل کردم. به هر نحوی بود خالیاش کردم و شستشو دادمش و سرجایش نصب کردم، این دومین بار بود که اینکار را انجام میدادم، دفعه قبل فکر میکنم پارسال بود و سیفون شکسته بود، تعویضش کردم، مادر با تعجب میپرسید که چطور اینکار را کردی، سخت است حتما خسته شدی.
و اما “از اینا”، آن بار اول که باید سیفون میخریدم، اسمش را نمیدانستم و “از اینا”ی عزیز نجاتم داد.