در روزگار شما آنهایی است.
خود را با آنها همراه کنید.
آنهایی که چون ابر میگذرند.
اولین کتابی که از فاضل نظری خواندم، کتاب “ضد” بود(سه سال پیش) و بعد از آن “آنها” را خواندم.
چندروزی است که چند خط ابتدایی(از کتاب آنها) در ذهنم میچرخد، فکر میکردم آیه مشابهی هست ولی حدیث مشابه زیر را داریم:
قال علیٌ (علیهالسّلام): «الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر»
آنهایی که چون ابر در گذرند.
“آنها” چه میتواند باشد؟
یک انسان
یک تصویر
یک حس
یک فکر
یک کتاب
هر چیزی که برای لحظهای بخشی خالی از وجودت را پر میکند، چیزی که در آن معنا را حس میکنی.
در بطنش آرامش و تفکر برای تو هدیه دارد و رشد.
انگار همان لحظهی کوچک برای تو چیز بزرگی به ارمغان میآورد، یک نگاه نو و میرود.
اصلا برای ماندن نبوده است، هدیهای است که اگر هوشیار باشی برای توست و اگر نه مانند ابر میگذرد.
فقط به یک گونه میتوانی “آنها” را ماندگار کنی، با دریافت پیامشان و عمل به آن.
“آنهایی” که دم مسیحایی دارند و خاکِ خشک وجودت را زنده میکنند.
آیا میشود، “آن” زندگی دیگران باشیم؟
تا به حال تجربهی “آن” بودن را داشتهای؟
بنظرم شاید ارزش همهی زندگی یک فرد را برابر با لحظهای دانست که “آن” زندگی دیگری میشود.
پینوشت برای یکی از “آنهای” زندگیم: دوست دارم بدانی، لحظهای را که”آن“زندگیم شدی فراموش نخواهم کرد.(اگر کتابچهام را خوانده باشی، ارتباط پروانهها را با خودت میدانی و همین برای من کافی است.)
“هر چیزی که برای لحظهای بخشی خالی از وجودت را پر میکند، چیزی که در آن معنا را حس میکنی.”
ممنون لیلاجان.
لذت بردم. دوبار تا الان خوندمش این متنتو. خیلی حس خوبی داره برام.
اون لحظۀ کوچک، گاهی با بغض خودش رو به من معرفی می کنه. بغضی که نه فقط برای ناراحتیه، بلکه موقع خوشحالی هم سر میزنه بهم.
خواهش میکنم.
خوبِ که حس خوبی بهتون میده.
: )