هنوز هم آدمیانی را میبینم که باور دارند خاک گَرد فراموشی است یقین دارم درد وداع را نکشیدهاند یا آنقدر سرگرم دروغهای دنیا شدهاند که چنین باوری دارند این روزها غمگینم و هر روز تمام دردهایم تازه میشود هر زخمی بر تن دیگران، خاطرهای را در من زنده میکند خاطرهای که قرار بود خاک از من بدزدد چهارده سال از شروع شدن بلندترین شبهای زندگیم گذشت آن شب، ساده دلانه فکر میکردم بلندترین شب سال […]
ادامه مطلب
شرم بر من …
شرم بر من اگر چشم به چیدن میوهی درختی داشته باشم که برای رشدش زحمتی نکشیده باشم
هیچ قندیلی برای نیفتادن تقلا نمیکند
جمعه گذشته برای لذت بردن از دیدن طبیعت در سپیدی برف به درکه رفته بودم، کافه اذغالچال یکی از مکانهای مورد علاقهام است، آهنگهای عالی دارد و منظرهای فوقالعاده و خوبی دیگرش خلوت بودنش است و دوری از بقیه کافهها، دیگر مجبور نیستی در یک زمان هم صدای آهنگ رهگذران را بشنوی و هم صدای موسیقی چندین کافه را با هم. نشسته بودم و به منظره روبرو نگاه میکردم، متوجه قندیلها شدم، چکه میکردند و […]
ادامه مطلب
لطفا منفعل نباشید. از متمم برای متمم
دیروز که صفحه توصیههای متممی منتشر شد، دلم سوخت. من هم فرصت داشتم نظرم را بنویسم اما زمانی که برای نوشتن مراجعه کردم دیگر فرم مربوطه برداشته شده بود، تصمیم گرفتم حداقل اینجا برای خودم و برای کسانی که شاید از اینجا رد شوند در مورد متمم بنویسم. اعتقاد دارم وقتی به یک باور، به یک دین به یک انسان به یک آموزه به یک فیلم به یک کتاب و … میرسیم، اندازه ظرف خودمان […]
ادامه مطلب
در مسیر زندگی
یکی از تلخترین لحظات زندگی آنجاست که آدمهای مقاوم زندگیت را میشکند آنجا که ناتوانیشان را میبینی آنجاست که کوهت فرو میریزد، خودت و زندگی زندگی بیش از پیش نشانت میدهد که هیچ معنایی ندارد، هیچ معنایی تو میمانی و یک خرابه که از نو باید آبادش کنی تو میمانی و یک امید بیرمق دستت را دور آخرین سوسوی آتش امیدت میگیری که طوفان حقیقت خاموشش نکند تو میمانی و خاطرات خداحافظ مادربزرگ
بعضی روزها، بعضی آدمها
بعضی روزها انگار خلق شدهاند که بعضیها را یاد داشتن چیزی بیندازند و همان روزها برای بعضی دیگر نماد روزی میشود که او را یاد نداشتن هزاران چیز بیندازد گاهی تمام شهر، بیرحمانه و یک صدا بعضیها را یاد نداشتههایشان میندازد بعضی روزها بعضی آدمها یادشان میرود که آن روز بعضیها بیقرارترند …
کارهای نیمهتمام
بارها خوانده ام و شنیدهام که فارغ از نتیجهی کار فقط کار را انجام دهید و تلاش کنید سعی کردهام گاهی به این حرف عمل کنم و فارغ از نتیجه به تلاشم ادامه دهم سعی کنم از مسیر لذت ببرم اما مسیرهای زیادی رفتهام که به نتیجه نرسیده است، سعی کردهام از مسیر لذت ببرم سعی کردم تمام تلاشم را بکنم اما آنچه میخواستم نشده و این نشدن شده زنجیری تا بار دیگر که خواستم […]
ادامه مطلب
صفحهای در اینستاگرام که دوستش دارم
چندماهی هست صفحهای رو در اینستا فالو میکنم که دوسش دارم و ویدئوهایی که قرار میده برام شبیه مدیتیشن هست، یوقتایی حتی وقتی حالم بد بوده رفتم و به تماشا نشستم از همون زمان که ویدئوهاش رو میبینم یکی از رویاهام رفتن به اون مکان زیبا شده ترکیب موسیقیهای آرام و تکتک چیزهایی که در قالب تصویر میشه دید و حس کرد فوقالعاده است بهم حس آرامش و سکوت میده، یه حس عمیق. اینجا قرارش […]
ادامه مطلب
انیمیشن soul
دیروز فرصتی دست داد و انیمیشن soul رو دیدم، تو همون ۱۵ دقیقه اول بود که جذبش شدم و بغضم گرفت و ذهنم رو حسابی درگیر کرد. میخواستم به دوستام معرفیش کنم که تصمیم گرفتم اینجا در موردش بنویسم تا شاید افراد بیشتری به این واسطه ببیننش. من که خیلی دوسش دارم و میخوام یکبار دیگه نگاه کنم ،تا خود صبح هم داشتم خوابهای مرتبط با موضوع انیمیشن رو میدیدم و اگر لحظه ای خودم […]
ادامه مطلب
این روزها همه چیز عجیب هوایت را به سرم میاندازد
سکوت خانه و کوچه را فرا گرفته از همان سکوتهایی که دوست دارم خانه سرد شده قابلمهی غذا قُل قُل میکند همه جا عجیب بوی بودنت را میدهد کنار گاز که میایستم حس میکنم تویی هوس آش ترش کردهام بساط رشتهاش را کف آشپزخانه پهن کنیم من رشته ببرم، تو بخندی به رشته بریدنم دلم میخواهد بیرون باشم، مثلا دانشگاه از در تو بیایم و از حیاط فریاد بزنم که من آمدم، عزیز دلتان آمد […]
ادامه مطلب